رضا پورعلوی // اصلاح طلبان سرانجام پس از حرف و حدیث های فراوان درباره چگونگی ورود به عرصه رقابت های انتخاباتی سال 96، همه تخم مرغ های خود را در سبد حسن روحانی چیدند تا نشان دهند اوضاع و احوال سیاسی شان نسبت به انتخابات 92 چندان تفاوتی نکرده و همچنان مجبور هستند با یار قرضی و رحم اجاره ای، به فعالیت انتخاباتی و تشکیلاتی ادامه دهند.
با وجود آنکه رسانه های اصلاح طلب تلاش می کنند تا انتخاب حسن روحانی به عنوان نامزد نهایی اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری 96 را اقدامی اختیاری و با توجه به سیاست های جریان اصلاحات نشان دهند، اما کیست که نداند گزینه ایده آل اصلاح طلبان برای انتخابات سال آینده، معرفی یک نامزد مستقل بود و نه کاندیدایی که در طول چهار سال گذشته، تاکید دارد خود را مستقل از اصلاح طلبان تعریف کند.
راهبردهای شکست خورده جریان اصلاحات
اصلاح طلبان برای آنکه در انتخابات 96 بتوانند به گونه ای مستقل پا به عرصه انتخابات بگذارند، از سال 92 راهی پر پیچ و خم را طی کردند. آنها چهار سال قبل مجبور شدند نامزد اصلی خود را که محمدرضا عارف بود، ترغیب به انصراف کرده و از این طریق مانع از پیروزی یک نامزد اصولگرا شوند.
محمدرضا عارف که امید داشت انصراف تحمیلی در انتخابات 92 را با تکیه زدن بر کرسی ریاست مجلس دهم جبران کند، به ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالیون پشت نکرد و در جریان رقابت های انتخاباتی هفتم اسفند تمام تلاش خود را معطوف به پیروزی فهرستی کرد که به «لیست امید» مشهور شد. فهرستی که هرچند به نام اصلاح طلبان در انتخابات پایتخت پیروز شد اما بیشتر به کام اعتدالیونی بود که بعدها در انتخاب رئیس مجلس، رای خود را نه به سود عارف، بلکه به نفع علی لاریجانی داخل گلدان های بهارستان انداختند.
بنابراین اگر نتیجه اولین تجربه ائتلاف دو جریان اصلاحات و اعتدال در سال 92، پیروزی یک چهره اعتدالی بود، در جریان انتخابات مجلس نیز در نهایت علی لاریجانی نماد مجلسی شد که اصلاح طلبان امید داشتند بتوانند سهمی درخور توجه در هیات رئیسه آن داشته باشند.
این دو شکست که اصلاح طلبان را ناامید از فرجام ائتلاف با اعتدال گرایان کرده بود و برخی اصلاح طلبان را واداشت تا از استقلال خود نسبت به جریان اعتدال و نیز جلوگیری از ناامیدی بدنه اجتماعی حامی اصلاحات از سرانجام این ائتلاف یک طرفه سخن به میان بیاورند، باعث شد تا جریان اصلاحات به فکر حضور مستقل در انتخابات 96 افتاده و صراحتا از ایده «نامزد پوششی» دفاع کند.
ایده نامزد پوششی اصلاح طلبان در انتخابات، چیزی شبیه به همان سناریوی سال 92 بود. با این وجود برای بسیاری از تحلیلگران جای سوال بود که آیا اصلاح طلبان نامزدی دارند که بتوانند با تایید صلاحیت وی، نقشی در انتخابات سال بعد ایفا کنند؟
در پاسخ به این پرسش، اصلاح طلبان راهبرد «آشتی ملی» را پیش بردند که نوعی عقب نشینی تاکیتیکی با هدف کسب مجوز برای ورود به ساحت قدرت بود. رئیس دولت اصلاحات در همین راستا ایده نمایشی آشتی ملی را مطرح کرد اما خیلی زود، با پاسخ «نه» روبرو شد. به این ترتیب شکست نمایش آشتی ملی که پس از درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی پیگیری می شد، باعث شد تا اصلاح طلبان تنها امید خود را برای عرض اندام در انتخابات سال آینده، مشارکت در ستادهای انتخاباتی حسن روحانی ببینند.
به این ترتیب آنها درحالی در آخرین هفته سال 95 حمایت خود از حسن روحانی را به عنوان نامزد اصلی انتخابات 96 اعلام کرده اند که نگاهی به فرآیند طی شده برای این انتخاب نشان می دهد اصلاح طلبان مجبور به انتخاب روحانی شده اند و او را به عنوان تنها راه بقا در حاکمیت قلمداد می کنند.
این نگاه به حسن روحانی، نه فقط برای رئیس جمهوری که با شعار اعتدال و میانه روی و پرهیز از گرایش به این سو و آن سو روی کار آمده قابل قبول نیست، بلکه حتی بدنه اجتماعی حامی اصلاح طلبان را نیز راضی نخواهد کرد تا 29 اردیبهشت رای خود را به سود روحانی در صندوق بیندازند.
پایان یک ائتلاف شکننده سیاسی
حسن روحانی نیک می داند که اگر به اصلاح طلبان اجازه داده می شد، آنها به سرعت سناریوی عبور از وی را کلید زده و حتی به نامزد پوششی هم اکتفا نمی کردند. بنابراین رئیس جمهور می داند که نمی تواند چندان بر روی وفاداری اصلاح طلبان حساب کند. افزون بر این، بدنه حامی اصلاحات به ویژه در شبکه های مجازی، ماه هاست که به منتقد روحانی تبدیل شده و به طور مداوم سطح انتظارات از او را بالا می برند. در چنین شرایطی، پیداست که روحانی حتی نمی تواند بر روی آرای خاموش اصلاح طلبان هم حساب زیادی باز کند.
از اینها گذشته، روحانی شاید بدش نمی آمد که در برابر فشارهای احتمالی رقبای اصولگرا در انتخابات، نامزدی به عنوان ضربه گیر را در کنار خود داشته باشد که نقدها به وی را پاسخ داده و روحانی در نهایت به عنوان نامزد اعتدالی در میانه این دو طیف خودنمایی کند. با این حال تاکید اصلاح طلبان بر حمایت تمام قد از روحانی – که البته ممکن است با توجه به اختلافات داخلی اصلاح طلبان از سوی برخی گروه های اصلاح طلب پذیرفته نشود – به این معناست که اصلاح طلبان نمی خواهند نقش ضربه گیر روحانی را بازی کنند و او احتمالا در برابر موج نقدهای نامزدهای اصولگرا تنها خواهد ماند.
به هر ترتیب هرچند باید تا زمان تبلیغات انتخاباتی منتظر ماند و دید که گرایش های اصلاح طلبان در نهایت بر روی گزینه های موجود به کدام سمت و سو می چرخد، اما از هم اکنون آشکار است که اصلاح طلبان مانند سال 92 انگیزه کافی برای حمایت از روحانی ندارند. این بار نه خبری از مواضع هاشمی رفسنجانی هست که اصلاحات و اعتدال را به هم نزدیک کند و نه خبری از موج اجتماعی حامی شکست اصولگرایان. نظرسنجی ها نشان می دهد که آرای منفی – آرایی که معمولا نقش اصلی در انتخابات ایران را بازی می کند – بیشتر متعلق به حسن روحانی است و همین واقعیت، شانس پیروزی دوگانه اصلاحات / اعتدال در انتخابات ریاست جمهوری 96 را به شدت کاهش می دهد. بنابراین از همین حالا باید گفت که 29 اردیبهشت، روزی است که در تاریخ سیاسی ایران به عنوان خط پایان اتحاد اصلاحات و اعتدال از آن یاد خواهد شد.